از یکی دو هفته گذشته خبرگزاری فارس در گفتوگو با چند تن از اندیشمندان و پژوهشگران حوزههای فلسفه، عرفان و دین موضوع دامنهدار «عرفانهای دروغین و غیراصیل» در جامعه معاصر ایرانی را به بحث و بررسی گذاشت.
مطلب حاضر مروری است به مجموع دیدگاههای مطرح شده در این خصوص. گروه اندیشه روزنامه همشهری از این پس، پیگیر مباحث مطرحی از این دست در جامعه است و از نظرات مختلف صاحبنظران در این راستا استقبال میکند.
آیا عرفان اسلامی داریم یا نه؟
علیرضا قائمینیا «عرفان» را محدود به دین و شریعت خاص ندانسته و در واقع آن را مرحلهای از ادیان میداند، اما در عین حال بر این نظر است که: «عرفان محدوده خاصی دارد و خاص یک طبقه است؛ زیرا زندگی دینی برای خودش مراتب دارد. مرتبه عرفانی برای دستهای از مردم است که از مراتبی گذشتهاند و به فاز دیگری منتقل شدهاند.»در همین زمینه، دکتر یحیی یثربی، نظر دیگری داشت.
او نخست با اظهار این نکته که عرفان عبارت است از تلاش انسان برای راه پیدا کردن از ظاهر جهان به باطن آن، گفت: «چنین عقیدهای از دیرباز در هند، یونان و ایران باستان وجود داشته و چیزی نیست که در اسلام بهوجود آمده باشد و حتی در صدر اسلام این مباحث مطرح نبوده است.
بعد از آشنایی اسلام با دیگر فرهنگها، عرفان در اسلام راه پیدا کرد و عرفان اسلامی پدید آمد.» اما وی در بخش دیگر اصطلاح «عرفان اسلامی» را تلویحاً میپذیرد و میگوید: «عرفانهای بومی سرزمینهای دیگر که به جامعه ما وارد شدهاند، در قیاس با عرفان اسلامی، عرفانهای دروغین شمرده میشدند... .»
وی در نهایت معتقد است که باید از اصطلاح «عرفان اسلامی» پرهیز کنیم و برای معارف اسلامی که تحت این عنوان مطرح میشوند، نامهایی دیگر از قبیل «حکمت اسلامی یا اسلام ربانی» بگذاریم. اما دکتر فتحالله مجتبایی هم معتقد است که عرفان متوجه یک ساحت قدسی است و این ساحت قدسی برای هر کس فرق میکند و مرکز آن هم برای همه یکسان نیست.
عرفان اصیل و عرفان غیراصیل؟
به هر روی چه با تعبیر «عرفان اسلامی» موافق باشیم یا نباشیم و یا خاستگاه آن (عرفان اسلامی) را در قرآن، سنت و یا در فرهنگها و ادیان دیگر بجوییم، مظروفی به نام «عرفان» در ایران با پیشینهای دو، سه هزار ساله وجود دارد. اما «عرفان دروغین» چیست؟آیا عرفانی که در ایران رواج دارد، اصیل قلمداد میشود و عرفانهایی که از راههای گوناگون- عمدتا از راه ترجمه- وارد ایران میشوند، غیر اصیل؟ اصولا معیار تمایز میان «عرفان اصیل» و «غیراصیل» چیست؟دکتر مجتبایی با رد این تعبیر(عرفان دروغین) معتقد است که عرفان یک عطش است و: «عرفان نمیتواند دروغین باشد. مگر اینکه کسی بخواهد با عرفان حقهبازی کند و دکان باز کند و دکانداری کند و بر مردم حکومت کند.»
او در ادامه میگوید: « آدمی که نمیخواهد بر کسی حکومت کند و دکانداری هم نمیخواهد بکند و فقط تصوری از عرفان و خدا دارد که به سوی یک نقطه در حرکت است، اشکالی در او نیست. ممکن است تعریفی که او از آن نقطه میکند با تعریفی که ما از آن میکنیم، یکسان نباشد».علیرضا قائمینیا نیز عرفانهای سکولار را در شمار عرفانهای دروغین میداند، چرا که به نظر وی ارتباطی با دین ندارند. به نظر وی: «این عرفانها بیشتر در لذتهای مادی و غرق شدن در این لذتها تاکید دارند».
وی در این زمینه به تمایز بین عرفان دینی و عرفان دروغین (سکولار) میرسد: «عرفانهای دینی در مرحله متاخر شریعت پیدا میشوند، یعنی فرد دیندار با عمل به شریعت و طریقت بالاخره به حقیقت میرسد.»
دکتر مجتبایی آنگونه که آمد، تعبیر «عرفان دروغین» را رد میکند و عرفان را منوط به پیجویی حقیقت میداند؛ اما دکتر یحیی یثربی ملاک تمایز بین عرفان اصیل و غیراصیل را اینگونه برمیشمارد: «راست و دروغ هر چیز با تطبیق به واقعیت مشخص میشود؛ اما یک سری چیزها هستند که ما ملاکی برای راست و دروغ آنها نداریم ، طبیعت عرفان به صورتی است که دروغ در آن زیاد است.»